درباره وبلاگ


نام: ندارم/ نام خانوادگی:مهم نیست/ محل تولد: یه گوشه ای از زمین خدا/ شماره شناسنامه:12+1/ تاریخ تولد:توی یکی از روزهای خدا *************************** آهنگ تند زندگی برای رقصیدن است نه دویدن!/ نیم کیلو باش ولی مرد باش!!!
آخرین مطالب
پيوندها
نويسندگان


ورود اعضا:


نام :
وب :
پیام :
2+2=:
(Refresh)

<-PollName->

<-PollItems->

خبرنامه وب سایت:

برای ثبت نام در خبرنامه ایمیل خود را وارد نمایید




آمار وب سایت:
 

بازدید امروز : 2
بازدید دیروز : 0
بازدید هفته : 2
بازدید ماه : 34
بازدید کل : 43635
تعداد مطالب : 26
تعداد نظرات : 27
تعداد آنلاین : 1


جالب وخواندنی




برای ارتباط با ما با ایمیل زیر تماس بگیرید.

 

shirazia77@yahoo.com

نظر یادتون نره!!



یک شنبه 14 اسفند 1398برچسب:, :: 14:10 ::  نويسنده : HAMID



یک شنبه 4 تير 1391برچسب:, :: 16:54 ::  نويسنده : HAMID
بچه ها درعین سادگی به دلیل اینکه هیچ گونه پیش زمینه فکری در خصوص مسائل مختلف ندارند دیدگاه های منحصربه فرد و گاهی عمیقی نسبت به برخی موضوعات دارند از این به بعد قرار است از طریق زنگ انشا  با دیدگاهی کودکانه به مباحث نگاه کنیم:

به نام خدا

موضوع انشا: اینترنت چیست؟

بانام و یاد خدا انشای خود را آغاز می کنم. معلم به ما گفت در مورد اینترنت بنویسیم. من از اینترنت خیلی سرم می شود و در خانه مان اینترنت پرسرعت داریم.

اینترنت کاربرد های بسیار بسیار بسیار فراوانی دارد. مامان ,بابا, برادر و خواهر من از اینترنت خیلی استفاده می کنند. هر وقت برادرم پای اینترنت می نشیند همه اش مواظب است کسی به کامپیوتر نزدیک نشود و خیلی خیلی به حریم خصوصی اعتقاد دارد. هیچ وقت به من یاد نمی دهد که چه کار می کند، می گوید بزرگ می شوی یاد می گیری.

خواهرم همه اش به سایت های مختلف سر می زند و موقعی که پشت کامپیوتر می نشیند که تحقیقات دانشگاهی اش را انجام دهد یه حرف هایی می زند که نمی شود در انشا نوشت اما همه اش به سرعت اینترنت مربوط می شود.

ما اینترنت پرسرعت داریم ولی هر وقت می خواهم به سایت باشگاه مورد علاقه ام سربزنم باید مدتها صبر کنم، آخر پشت سر هم پیغام خطا می دهد برادرم می گوید مربوط به سرعت است و با چراغ نفتی کار می کند.

من نمی دانم حالا که برق آمده چرا کاری نمی کنند اینترنت هم برقی شود.

خواهرم می گوید کابل با کشتی قطع شده و دارند تعمیر می کنند. کاش این کشتی ها می فهمیدند ما کار داریم قبض آب،برق، گاز تلفن و ... باید اینترنتی پرداخت شود. دانشگاه ها اینترنتی ثبت نام می کنند و تازگی هر کاری می خواهی بکنی می گن از طریق سایتمان اقدام کنید، اما نمی شود.

پدرم می گوید همه تقصیر ها به گردن اینترنت ملی است و اگر راه بیفتد فاتحه اینترنت خوانده است. من نمی دانم اینترنت ملی یعنی چه اما می دانم مردن چیز بدی است خدا کند اینترنت نمیرد وگرنه من دیگرنمی توانم بازی کنم و عکس ببینم.

این بود انشای من.

شین کاف



جمعه 22 ارديبهشت 1391برچسب:, :: 15:2 ::  نويسنده : HAMID

 

اینم از خودروی ملی !

طراحی آلمانی موتور فرانسوی با نام ایرانی

خودروی ملی یا چند ملیتی ! (عکس) www.taknaz.ir



جمعه 22 ارديبهشت 1391برچسب:, :: 14:59 ::  نويسنده : HAMID

انگشتان دست را مثل تصویر سمت راست بگیرید و بعد آروم مشت کنید !
 
به این مساله دقت کرده بودین؟! www.taknaz.ir



جمعه 22 ارديبهشت 1391برچسب:مطالب جدید,جالب,, :: 14:48 ::  نويسنده : HAMID



سه شنبه 12 ارديبهشت 1391برچسب:, :: 21:18 ::  نويسنده : HAMID

صدام حسین برای تحقیر کردن خلبانان ایرانی در تلوزیون عراق گفت:

به هر خلبان ایرانی که به 50 مایلی نیروگاه بصره نزدیک شود- حقوق یک سال نیروی هوایی عراق را جایزه خواهم داد و 150 دقیقه بعد از مصاحبه صدام-
عباس دوران و حیدریان و علیرضا یاسینی-نیروگاه بصره را بمباران کردند.
با این عملیات جواب گستاخی صدام داده شد و در حقیقت خود صدام تحقیر شد .

غروب همان روز خبرنگار رادیو بی بی سی اعلام کرد:

- من امروز با آقای صدام حسین رئیس جمهور عراق، مصاحبه داشتم و ایشان با اطمینان خاطر از دفاع قدرتمند هوایی خود در راه محافظت از نیروگاه ها، تاسیسات و دیگر منابع اقتصادی عراق در برابر حملات و تهاجم خلبانان ایرانی سخن می گفت. ولی من هنوز مصاحبه او را تنظیم نکرده بودم که نیروی هوایی ایران نیروگاه بصره را منهدم کرد. اینک جنوب عراق در خاموشی فرو رفته و چراغ قوه در بازارهای عراق بسیار نایاب و گران شده است چون با توجه به خسارات وارد به نیروگاه، تا چند روز آینده برق وصل نخواهد شد.

سپس این خبرنگار با لبخندی تمسخر آمیز گفت:

- البته هنوز فرصتی پیش نیامده که من از صدام حسین سوال کنم چگونه جایزه خلبانان ایرانی را تحویل خواهند داد.



سه شنبه 12 ارديبهشت 1391برچسب:, :: 21:3 ::  نويسنده : HAMID


سازنده این محصول عجیب توضیحی اگه داشت حتما بگه تا در سایت بگذاریم !!

ما که نتوانستیم بفهمیم کاربردش کجاست !



یک شنبه 10 ارديبهشت 1391برچسب:, :: 20:17 ::  نويسنده : HAMID

تمام این عکس ها با استفاده از خطای دید گرفته شده است.

 

 

 



یک شنبه 10 ارديبهشت 1391برچسب:, :: 20:9 ::  نويسنده : HAMID

به عیسی مسیح قسم که با چند رکعت نماز خواندن کسی مسلمان نمیشود

جوانی با چاقو وارد مسجد شد و گفت :

بین شما کسی هست که مسلمان باشد ؟

همه با ترس و تعجب به هم نگاه کردند و سکوت در مسجد حکمفرما شد ، بالاخره پیرمردی با ریش سفید از جا

برخواست و گفت : آری من مسلمانم

جوان به پیرمرد نگاهی کرد و گفت با من بیا ، پیرمرد بدنبال جوان براه افتاد و با هم چند قدمی از

مسجد دور شدند ، جوان با اشاره به گله گوسفندان به پیرمرد گفت که میخواهد تمام آنها

را قربانی کند و بین فقرا پخش کند و به کمک احتیاج دارد ، پیرمرد و جوان مشغول قربانی

کردن گوسفندان شدند و پس از مدتی پیرمرد خسته شد و به جوان گفت که به مسجد بازگردد

و شخص دیگری را برای کمک با خود بیاورد

جوان با چاقوی خون آلود به مسجد بازگشت و باز پرسید :

آیا مسلمان دیگری در بین شما هست ؟

افراد حاضر در مسجد که گمان کردند جوان پیرمرد را بقتل رسانده نگاهشان را به

پیش نماز مسجد دوختند ، پیش نماز رو به جمعیت کرد و گفت :

چرا نگاه میکنید ، به عیسی مسیح قسم که با چند رکعت نماز خواندن کسی مسلمان نمیشود !!



دو شنبه 21 فروردين 1391برچسب:, :: 17:32 ::  نويسنده : HAMID


یک موتورسوار بدلکار مشهور اهل جمهوری چک به نام( Petr Pilat) که به خاطر حرکات آکروباتیک فوق العاده اش با موتور مشهور است با کمک خلبانان مشهور حرکات مار پیچ و مانور و برنده چندین دوره جام ردبول به نام (Kirby Chambliss ) دست به انجام یکی از فوق العاده ترین حرکات بدلکاری آکروباتیک سالهای اخیر زدند.



دو شنبه 21 فروردين 1391برچسب:, :: 17:16 ::  نويسنده : HAMID

مردی صبح از خواب بیدار شد و دید تبرش ناپدید شده .

شک کرد که همسایه اش آن را دزدیده باشد، برای همین، تمام روز اور ا زیر نظر گرفت.

متوجه شد که همسایه اش در دزدی مهارت دارد، مثل یک دزد راه می رود، مثل دزدی که می خواهد چیزی را پنهان کند، پچ پچ می کند، آن قدر از شکش مطمئن شد که تصمیم گرفت به خانه برگردد، لباسش را عوض کند، نزد قاضی برود.

اما همین که وارد خانه شد، تبرش را پیدا کرد. زنش آن را جابه جا کرده بود. مرد از خانه بیرون رفت و دوباره همسایه اش را زیر نظر گرفت و دریافت که اومثل یک آدم شریف راه می رود، حرف می زند، و رفتار می کند.



دو شنبه 21 فروردين 1391برچسب:, :: 17:6 ::  نويسنده : HAMID

غم را دوباره وارد این ماجرا نکن
بیهوده پشت پا به غزلهای من نزن
با خاطرات خوب من اینگونه تا نکن
موهات را ببند دلم را تکان نده
در من دوباره فتنه و بلوا به پا نکن
من در کنار توست اگر چشم وا کنی
خود را اسیر پیچ و خم جاده ها نکن
بگذار شهر سرخوش زیبائیت شود
تنها به وصف آینه ها اکتفا نکن
امشب برای ماندنمان استخاره کن
اما به آیه های بدش اعتنا نکن....



سه شنبه 16 اسفند 1390برچسب:, :: 18:41 ::  نويسنده : HAMID

رفتم کارخونه بابام به منشیش میگم : بابام هست ؟ میگه آره میخوای بری تو ؟
گفتم پ نه پ فقط میخواستم آمارشو بگیرم یه وقت شیطونی نکنه !
.
.
.
به داداشم میگم مگس نشسته رو مانیتور ، میگه بکشمش ؟
میگم پ نه پ بهش بگو بیاد عقب وگرنه چشماش ضعیف میشه !
.
.
.
مستند حیات وحش میدیدم ، دوستم میگه اون شیر سفیده میگن نادره ، درسته ؟
میگم پ نه پ اون قادر داداششه ، نادر رفته نون بگیره !

برای دیدن بقیه پ ن پ ها به ادامه مطلب بروید.



ادامه مطلب ...


سه شنبه 16 اسفند 1390برچسب:, :: 18:35 ::  نويسنده : HAMID

آدامس : تنها چیزی که توی دهان خانم ها بند می شود!
آدم خوار: انساندوست افراطی!
آدم مغرور: کسی که اگر جلاد بخواهد گردنش را بزند بگوید: یه وجب بلند تر بزن! 

ادب : یعنی کمک به یک خانم زیبا در عبور از خیابان حتی اگر به کمک احتیاج نداشته باشد!
ازدواج : قمار زندگی است و در قمار معمولا برد با کسی است که بیشتر تقلب کند!
الکل : مایع گرانبهایی که همه چیز را محفوظ نگاه می دارد مگر اسرار را!
اوراقچی : تنها موجودی که زنها را بهترین رانندگان دنیا میداند!
ایده آل : شوهری که بتواند با زنش بهمان دقت و ملایمتی که در مورد اتومبیل تازه اش دارد رفتار کند!

بقیه در ادامه مطلب>>>



ادامه مطلب ...


یک شنبه 14 اسفند 1390برچسب:, :: 1:22 ::  نويسنده : HAMID

تصویر بدون سانسور شنای بانوان اسلامی در ایران!

.

.

.

.

.

بدون شرح!

 



جمعه 12 اسفند 1390برچسب:, :: 18:43 ::  نويسنده : HAMID

امان از شر زبان مردم ” از شیخ بهایی ”

داستان

 

امان از شر زبان مردم ” از شیخ بهایی ”

 

آدمی اگر پیامبر هم باشد از زبان مردم آسوده نیست، زیرا :

 

اگر بسیار کار کند، می‌گویند احمق است !

 

اگر کم کار کند، می‌گویند تنبل است!

 

اگر بخشش کند، می‌گویند افراط می‌کند!

 

اگر جمعگرا باشد، می‌گویند بخیل است!

 

اگر ساکت و خاموش باشد می‌گویند لال است!!!

 

اگر زبان‌آوری کند، می‌گویند ورّاج و پرگوست ..!

 

اگر روزه برآرد و شب‌ها نماز بخواند می‌گویند ریاکاراست!!!

 

و اگر نکند میگویند کافراست و بی‌دین …..!!!

 

لذا نباید بر حمد و ثنای مردم اعتنا کرد

 

و جز ازخداوند نباید ازکسی ترسید.

 

پس آنچه باشید که دوست دارید.

 

شاد باشید ؛

 

مهم نیست که این شادی چگونه قضاوت شود.



جمعه 12 اسفند 1390برچسب:, :: 18:4 ::  نويسنده : HAMID

مطالب جالب و خواندنی

* بهترین دوست، خداست، او آن قدر خوب است که اگر یک گل به او تقدیم کنید دسته گلی تقدیم تان می کند و خوب تر از آن است که اگر دسته گلی به آب دادیم، دسته گل هایش را پس بگیرد.

* اگر پیام خدا رو خوب دریافت نکردید، به «فرستنده ها» دست نزنید، «گیرنده ها» را تنظیم کنید.

* خداوند، گوش ها و چشم ها را در سر قرار داده است تا تنها سخنان و صحنه های بالا و والا را جست و جو کنیم.

* خود را ارزان نفروشیم، در فروشگاه بزرگ هستی روی قلب انسان نوشته اند: قیمت=خدا!

* این همه خود را تحقیر نکنید، خداوند پس از ساختن شما به خود تبریک گفت.

* وقتی احساس غربت می کنید یادتان باشد که خدا همین نزدیکی است.

* یادمان باشد که خدا هیچ وقت ما را از یاد نبرده است.

* کسی که با خدا حرف نمی زند، صحبت کردن نمی داند.

* آنکه خدا را باور نکرده است، خود را انکار کرده است.

* کسی که با خدا قهر است، هرگز با خودش آشنی نمی کند.

* خدا بی گناه است در پروندۀ نگاه تان تجدید نظر کنید.

* ما خلیفۀ خداییم، مثل خدا باشیم، قابل دسترس در همه جا و همه گاه.

* آنکه  خدا را از زندگیش سانسور کند همیشه دچار خود سانسوری خواهد بود.

* خدا از آن کس که روزهایش بیهوده می گذرد، نمی گذرد.

* بیهوده گفته اند تنها «صداست» که می ماند، تنها «خداست» که می ماند.

* روزی که خدا همه چیز را قسمت کرد، خود را به خوبان بخشید.

* برای اثبات کوری کافیست که انسان چشم های نگران خدا را نبیند.

* شکسته های دلت را به بازار خدا ببر، خدا، خود بهای شکسته دلان است.

* به چشم های خود دروغ نگوییم، خدا دیدنی است.

* چشم هایی که خدا را نبینند، دو گودال مخوفند که بر صورت انسان دهن باز کرده اند.

* امروز از دیروز به مرگ نزدیک تریم به خدا چطور؟

*اگر از خدا بپرسید کیستی؟ در جواب «ما» را معرفی خواهد کرد! ما بهترین معرف خداییم، آیا اگر از ما بپرسند کیستی؟ خدا را معرفی خواهیم کرد؟

* وقتی خدا هست هیچ دلیلی برای ناامیدی نیست.

* آسمان، چشم آبی خداست، نگران همیشۀ من و تو.

* خداوند سند آسمان را به نام کسانی که در زمین خانه ندارند امضا کرده است.



جمعه 12 اسفند 1390برچسب:, :: 17:49 ::  نويسنده : HAMID


ما که هستیم؟

 

 

 

یک سخنران مشهور سمینارش را با در دست گرفتن بیست دلار اسکناس شروع کرد

او پرسید چه کسی این بیست دلار را می خواهد؟

دست ها بالا رفت.او گفت:من این بیست دلار را به یکی از شما می دهم

اما اول اجازه دهید کاری انجام دهم.

او اسکناسها را مچاله کرد و پرسید چه کسی هنوز این ها را می خواهد؟

باز هم دست ها بالا بودند.او جواب داد خوب. اگر این کار را کنم چه؟

او پول ها را روی زمین انداخت و با کفشهایش آنها را لگد کرد

بعد آنها را برداشت و گفت:

مچاله و کثیف هستند حالا چه کسی آنها را می خواهد؟

بازهم دستها بالا بودند

سپس گفت:

هیچ اهمیتی ندارد که من با پولها چه کردم شما هنوز هم آن ها را می خواستید

چون ارزشش کم نشد و هنوز هم بیست دلار می ارزید.

اوقات زیادی ما در زندگی رها می شویم، مچاله می شویم

و با تصمیم هایی که می گیریم و حوادثی که به سراغ ما می آیند آلوده می شویم .

و ما فکر می کنیم که بی ارزش شده ایم

اما هیچ اهمیتی ندارد که چه چیزی اتفاق افتاده یا چه چیزی اتفاق خواهد افتاد.

شما هرگز ارزش خود را از دست نمی دهید.

کثیف یا تمیز،مچاله یا چین دار

شما هنوز برای کسانی که شما را دوست دارند بسیار ارزشمند هستید.

ارزش ما در کاری که انجام می دهیم یا کسی که می شناسیم نمی آید

ارزش ما در این جمله است که:

 

 

ما که هستیم؟

 

 

 

هیچ وقت فراموش نکنید که شما استثنایی هستید...

 



جمعه 12 اسفند 1390برچسب:, :: 17:48 ::  نويسنده : HAMID

کشاورزی الاغ پیری داشت که یک روز اتفاقی به درون یک چاه بدون آب افتاد. کشاورز هر چه سعی کرد نتوانست الاغ را از درون چاه بیرون بیاورد.

پس برای اینکه حیوان بیچاره زیاد زجر نکشد، کشاورز و مردم روستا تصمیم گرفتند چاه را با خاک پر کنند تا الاغ زودتر بمیرد و مرگ تدریجی او باعث عذابش نشود.

مردم با سطل روی سر الاغ خاک می ریختند اما الاغ هر بار خاک های روی بدنش را می تکاند و زیر پایش می ریخت و وقتی خاک زیر پایش بالا می آمد، سعی می کرد روی خاک ها بایستد.

روستایی ها همینطور به زنده به گور کردن الاغ بیچاره ادامه دادند و الاغ هم همینطور به بالا آمدن ادامه داد تا اینکه به لبه چاه رسید و در حیرت کشاورز و روستائیان از چاه بیرون آمد …

نتیجه اخلاقی : مشکلات، مانند تلی از خاک بر سر ما می ریزند و ما همواره دو انتخاب داریم: اول اینکه اجازه بدهیم مشکلات ما را زنده به گور کنند و دوم اینکه از مشکلات سکویی بسازیم برای صعود!



جمعه 12 اسفند 1390برچسب:, :: 17:39 ::  نويسنده : HAMID

صفحه قبل 1 2 صفحه بعد